جدول جو
جدول جو

معنی کاسه گر - جستجوی لغت در جدول جو

کاسه گر
سفالگر، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، برای مثال کاس می و قول کاسه گر خواه / چون کوس بگه فغان برآورد (خاقانی - ۵۰۶)
تصویری از کاسه گر
تصویر کاسه گر
فرهنگ فارسی عمید
کاسه گر
شخصی که کاسه و طبق سازد
تصویری از کاسه گر
تصویر کاسه گر
فرهنگ لغت هوشیار
کاسه گر
((~. گَ))
کسی که ظروف سفالی درست می کند، نام یکی از آهنگ های موسیقی
تصویری از کاسه گر
تصویر کاسه گر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کماسه گر
تصویر کماسه گر
کسی که کاسه، کوزه و کشکول می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسه گل
تصویر کاسه گل
در علم زیست شناسی مجموعۀ کاسبرگ ها، کالیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسه سر
تصویر کاسه سر
در علم زیست شناسی جمجمه، استخوان سر، برای مثال روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند / زنهار کاسۀ سر ما پرشراب کن (حافظ - ۷۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرفه گر
تصویر کرفه گر
ثوابکار
فرهنگ واژه فارسی سره
چیزی که تاسه آرد آنچه سبب اضطراب وبیم وگرفتگی گلوشود، اندوه آور ملال آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لابه گر
تصویر لابه گر
زاری کننده، چاپلوس، متملق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرفه گر
تصویر کرفه گر
کرفه کار، ثواب کار، کرفه گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوزه گر
تصویر کوزه گر
کسی که کاسه و کوزۀ گلی می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شانه گر
تصویر شانه گر
شانه ساز، شانه تراش، کسی که شانه می سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیسه بر
تصویر کیسه بر
دزدی که پول مردم را از جیب آنان می دزدد، جیب بر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنده گر
تصویر کنده گر
کسی که بر روی فلز، چوب یا چیز دیگر کنده کاری می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاسه گیر
تصویر تاسه گیر
تاسه گیرنده، آنچه سبب اضطراب و اندوه و گرفتگی گلو شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاسه گاه
تصویر کاسه گاه
جایی که در ساعت های معیّن کوس و کرنا می زنند، نقاره خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارد گر
تصویر کارد گر
کارد ساز سکاک: (حمزه از جاهی کارد گر که مرید شیخ بود و شیخ را در حق او نظری تمامتر. ) (اسرار التوحید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه مار
تصویر کاسه مار
نوعی مار: (قدرت انگیخته زخاک انفاق کاسه ماری بصورت آدم) (حکیم شرف الدین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه گاه
تصویر کاسه گاه
نقاره خانه: (شاه بنظاره آن کاسه گاه گر مترک راند فرس را براه) (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه زن
تصویر کاسه زن
نوازنده کاسه: (ز بهر مقرعیان تاج شاه چین بستان ز بهر کاسه زنان تخت میرروم بیار،) (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه تن
تصویر کاسه تن
آنچه تنه اش مانند کاسه باشد: (نالان رباب از بس زدن هم کفچه سر هم کاسه تن چو بین خرش زرین رسن بس تنگ میدان بین در او) (خاقانی)، کوژ پشت، بی قابلیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاغذ گر
تصویر کاغذ گر
کاغذ ساز: (بس که خورد از نوخطان تحریر شوقم دست رد رخنه ها در نامه ام چون قالب کاغذ گرست) (ملا طغرا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرفه گر
تصویر کرفه گر
ثواب کننده نیکو کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کنده گر
تصویر کنده گر
کنده کار: وکنده گر را نقار گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوزه گر
تصویر کوزه گر
کسی که کوزه سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماسه گری
تصویر کماسه گری
ساختن کماسه: (امام بلخ کماسه گری نکو داند که از کماسه می اندر پیاله گرداند)، (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیسه بر
تصویر کیسه بر
دزدی که عیار است و زر از کیسه مردم در رباید
فرهنگ لغت هوشیار
تضرع کننده: ور شدی ذره بذره لابه گر او نبردی این زمان از تیغ سر. (مثنوی لغ)، متملق چاپلوس، فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاوه گر
تصویر لاوه گر
متملق چاپلوس، تضرع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناله گر
تصویر ناله گر
آنکه ناله کندنالنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیسه بر
تصویر کیسه بر
((~. بُ))
دزد، جیب بر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاوه گر
تصویر لاوه گر
((~. گَ))
متملق، چاپلوس، تضرع کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کماسه گری
تصویر کماسه گری
ساختن کماسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واسطه گر
تصویر واسطه گر
دلال، میانجی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اره گر
تصویر اره گر
کسی که اره می سازد، اره ساز
فرهنگ فارسی عمید